سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هزار راه نرفته

صفحه خانگی پارسی یار درباره

ورزش های متفاوت برای سنین مختلف

    نظر

اگر بچه ها را عادت دهید به اندازه کافی ورزش کنند و تحرک داشته باشند، به طور حتم از بروز مشکلات متعددی پیشگیری کرده اید؛ مشکلاتی مانند چاقی، اضافه وزن و اختلالات اسکلتی و عضلانی، اما متأسفانه، همه بچه ها ورزش را دوست ندارند و خیلی ها ترجیح می دهند به جای ورزش و بازی، مقابل تلویزیون و رایانه بنشینند و با آن سرگرم شوند. در حالی که پدر و مادر با انتخاب ورزش های مناسب می توانند به فرزندشان کمک کرده و او را تشویق کنند تا هر چه بیشتر فعالیت داشته باشد.
پس اگر شما هم می خواهید سلامت فرزندتان را تامین کنید و از آینده اش مطمئن شوید، باید ورزش ها و فعالیت های متناسب با سن کودک را شناخته و براساس علایق و نظر او یکی را انتخاب کنید. زمانی که شما هم متوجه سلیقه فرزندتان شدید، خوب است با توجه به وضع جسمانی، سن و قوای ذهنی او عمل کرده و او را به انجام ورزشی خاص تشویق کنید.

2 تا 5 ساله ها

کودکانی که تازه راه رفتن را یاد گرفته اند یا آنهایی که در سنین پیش از دبستان هستند، بخوبی می توانند مهارت ها و حرکت های ساده را انجام دهند، اما یادتان باشد آنها هنوز برای انجام ورزش های حرفه ای و مواردی که به برنامه یا قانون خاصی نیاز دارد، خیلی کوچک هستند. برای همین در این سن، بهترین فعالیت ها به بازی هایی مربوط می شود که برنامه و ساختار و قانون خاصی هم ندارد.
دویدن، پریدن، بازی کردن با یک توپ سبک، استفاده از دوچرخه یا سه چرخه و بازی در آب که البته حتماً باید زیر نظر فردی بزرگسال باشد، از جمله بهترین فعالیت ها برای بچه های خردسال دو تا پنج سال به حساب می آید.

ورزش های متفاوت برای سنین مختلف

 6 تا 7 ساله ها

وقتی بچه ها بزرگ تر می شوند، تمرکز و توجه شان هم بیشتر شده و هماهنگی بهتری پیدا می کنند. همچنین، در این سنین می توانند قواعد بازی را درک کرده و در کارهای گروهی شرکت کنند. پس در این سنین می توانید بازی هایی که قانون دارد مانند فوتبال، شنا، ژیمناستیک، تنیس، دو و ورزش های رزمی را به آنها آموزش دهید تا براساس علاقه شان یکی را انتخاب کرده و ادامه دهند.

 8 سال به بالا

وقتی کودک به حدود هشت سالگی می رسد، تقریبا می تواند اغلب ورزش ها را انجام دهد؛ البته فراموش نکنید حتما باید با استفاده از تجهیزات مناسب مشغول ورزش شود تا صدمه ای نبیند. همچنین، نظارت بزرگسالان و آموزش دقیق ورزش ها هم مورد مهمی است که نباید نادیده گرفته شود.
چنانچه فرزندتان هیچ ورزشی را دوست ندارد، ناامید نشوید؛ در این شرایط می توانید از فعالیت های جسمی و بازی های سرگرم کننده کمک بگیرید. به عنوان مثال، پیاده روی یا دوچرخه سواری همراه با سایر اعضای خانواده می تواند به افزایش فعالیت کودک کمک کند. همچنین، کودک می تواند زمان بیشتری را با دوستان هم سن و سالش بگذارند و با آنها بازی کند؛ بازی هایی مانند پریدن از روی طناب یا پرتاب توپ داخل سبد، نه تنها ساعاتی خوش برای فرزند شما فراهم می کند، بلکه موجب تحرک و فعالیت بیشتر او هم می شود.
منبع: روزنامه جام جم

 


بهشت و جهنم

 

فردی از پروردگار در خواست کرد تا به او بهشت و جهنم را نشان دهد. خداوند پذیرفت و او را وارد اتاقی نمود که جمعی از مردم در اطراف دیگ بزرگ غذا نشسته بودند همه گرسنه نا امید و در عذاب بودند هر کدام قاشقی داشت که به دیگ می رسید ولی دسته قاشقها بلند تر از بازوی آنها بود به طوری که نمی توانستند قاشق را به دهانشان برسانند عذاب آنها وحشتناک بود !

آنگاه خداوند گفت : اکنون بهشت را به تو نشان می دهم. او به اتاق دیگری که درست مانند اولی بود وارد شد دیگ غذا ... جمعی از مردم ... همان قاشقهای دسته بلند ... ولی در آنجا همه شاد و سیر بودند. آن مرد گفت : نمی فهمم !!! چرا مردم اینجا شادند در حالی که در اتاق دیگر بد بختند؟ با آنکه همه چیزشان یکسان است؟
خداوند تبسمی کرد و گفت :
خیلی ساده است در اینجا آنها یاد گرفته اند که یکدیگر را تغذیه کنند هر کسی با قاشقش غذا در دهان دیگری می گذارد چون ایمان دارد که کسی هست که در دهانش غذایی بگذارد...

 


باز باران×

 

باز باران،
با ترانه،
با گهرهای فراوان
مى خورد بر بام خانه.

من به پشت شیشه تنها
ایستاده
در گذرها،
رودها را اوفتاده.

شاد و خرم
یک دو سه گنجشک پر گو،
باز هر دم
می پرند این سو و ان سو.

می خورد بر شیشه و در
مشت و سیلی
آسمان امروز دیگر
نیست نیلی.

یادم آرد روز باران:
گردش یک روز دیرین
خوب و شیرین
توی جنگلهای گیلان.

برکه ها، آرام و آبی
برگ و گل هر جا نمایان،
چتر نیلوفر درخشان،
آفتابی.

سنگها از آب جسته،
از خزه پوشیده تن را،
بس وزغ آن جا نشسته،
دمبدم در شور و غوغا.

رودخانه،
با دو صد زیبا ترانه،
زیر پاهای درختان
چرخ میزد همچو مستان.

چشمه ها چون شیشه های آفتابی،
نرم و خوش در جوش و لرزه،
توی آنها سنگریزه،
سرخ و سبزو زرد و آبی

 


همه می پرسند

همه می پرسند: 

چیست در زمزمه مبهم آب؟ 

چیست در همهمه دلکش برگ؟ 

چیست در بازی آن ابر سپید، روی این آبی آرام بلند 

که ترا می برد این گونه به ژرفای خیال؟ 

...

جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب. 

من فدای تو، به جای همه گلها تو بخند. 

...

من همین یک نفس از جرعه جانم باقیست؛ 

آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش.


عجب صبری خدا دارد !

 

عجب صبری خدا دارد !

 

اگر من جای او بودم

همان یک لحظه اول

که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان

جهان را با همه زیبایی و زشتی

بروی یکدگر ویرانه میکردم .

 

عجب صبری خدا دارد !

 

اگر من جای او بودم

که در همسایه صدها گرسته ، چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم

نخستین نعره مستانه را اموش آندم

بر لب پیمانه میکردم

 

عجب صبری خدا دارد !

 

اگر من جای او بودم

که میدیدم یکی عریان و لرزان، دیگری پوشیده از صد جامه رنگین

زمین و آسمان را

واژگون ، مستانه میکردم

 

 

عجب صبری خدا دارد !

 

اگر من جای او بودم

نه طاعت میپذیرفتم

نه گوش از بهر استغفار این بیدادگر ها نیز کرده

پارع پاره در کف زاهد نمایان

سبحه صد دانه میکردم

 

 

عجب صبری خدا دارد !

 

اگر من جای او بودم

برای خاطر تنها یکی مجنون  صحرا گرد بی سامان

هزاران لیلی نازآفرین را کو بکو

آواره و دیوانه میکردم

 

عجب صبری خدا دارد !

 

اگر من جای او بودم

بگرد شمع سوزان دل عشاق سر گردان

سراپای وجود بی وفا معشوق را

پروانه میکردم

 

عجب صبری خدا دارد !

 

اگر من جای او بودم

بعرش کبریایی ، با همه صبر خدایی

تا که میدیدم عزیز نابجایی ، ناز بر یک ناروا گردیده خواری میفروشد

گردش این چرخ را

وارونه بی صبرانه می کردم

 

عجب صبری خدا دارد !

 

اگر من جای او بودم

که میدیدم مشوش عارف و عامی زبرق فتنه این علم عالم سوز مردم کُش

بجز اندیشه عشق و وفا، معدوم هر فکری

در این دنیای پر افسانه میکردم

 

عجب صبری خدا دارد !

 

اگر من جای او بودم

 

همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و ، تاب تماشای تمام زشت کاریهای این مخلوق را دارد

وگرنه من به جای او چو بودم

یکنفس کی عادلانه سازشی

با جاهل و فرزانه میکردم

 

عجب صبری خدا دارد !    عجب صبری خدا دارد !